۳ مطلب با موضوع «کتاب و کتاب‌خوانی» ثبت شده است

بخشنده باشید تا ثروتمند شوید

اخیرا که شروع کرده‌ام به خواندن کتاب‌هایی دربارۀ موفقیت و راه رسیدن به اهداف، خیلی از رازها برایم آشکار شده است، رازهایی که خیلی ساده هستند اما تاثیری شگرف بر زندگی هر آدمی می‌گذارند.

کتابی که درحال خواندن آن هستم و نکته‌ای را هم که اکنون می‌خواهم دربارۀ آن بنویسم از آن کتاب آموخته‌ام، کتاب «قانون توانگری» از کاترین پاندر است.

یادم نمی‌آید که دقیقا چه شد که با قانون جذب، قانون ارتعاش و یا قانون توانگری آشنا شدم، اما گمان می‌کنم که همه‌چیز از عضویت در یک کانال تلگرامی شروع شد. به هرحال خدا را شکر می‌گویم که توانستم قبل از اینکه خیلی دیر شود، بدانم ساز و کار دنیا چگونه است و خودم را چگونه می‌توانم تغییر بدهم تا همان شخصی باشم که واقعا می‌خواهم باشم.

قانون خلا، یا رها کردن، یا بخشیدن، زیر مجموعه‌ای از قانون توانگری است. قانون خلا می‌گوید: برای آمدن چیزهایی بهتر در زندگی‌ات باید برخی چیزها را رها کنی؛ حالا آن چیز می‌تواند یک لباس باشد، یک وسیله باشد، یک عادت باشد و یا یک فکر و عقیده.

اگر سعی می‌کنید چیزی را وارد زندگی‌تان کنید و هرچه زور می‌زنید نتیجه‌ای نمی‌بینید، به این دلیل است که قانون خلا را به کار نگرفته‌اید. آن چیزی را که نیاز ندارید رها کنید، ببخشید. وقتی این‌کار را می‌کنید، جا را برای همان‌چیزی که انتظارش را می‌کشیدید باز می‌کنید. در ادامه یک مثال از کتاب قانون توانگری در همین زمینه آورده‌ام:

" یک‌بار سراغ گنجۀ لباس‌هایم رفتم و احساس کردم چه خوب است اگر همۀ لباس‌هایم را به خواهرم ببخشم. لباس‌هایم بسیار عالی بودند اما دیگر از آن‌ها خسته شده بودم، و چون مدتی بود که لباس تازه‌ای در زندگی‌ام پدیدار نشده بود، فکر کردم باید آن‌ها را ببخشم تا برای لباس‌های تازه جا باز کنم. پس از اینکه لباس‌ها را برای خواهرم پست کردم، با شادمانی منتظر لباس‌های تازه‌ای شدم که یقین داشتم پدیدار خواهند شد. اما چند هفته‌ای گذشت و لباسی پدیدار نشد. سرانجام دریافتم که هنوز در ذهنم به آن لباس‌ها چسبیده‌ام و هر روز فکر می‌کردم: اگر هنوز آن لباس را داشتم امروز می‌پوشیدمش. 

پس اکنون نوبت رها کردن راستین بود، رها کردن چیزهایی که فکر می‌کردم رها کرده‌ام! در ذهنم سراغ یکایک آن‌ها رفتم و گفتم: آزادانه تو را رها کردم. کاملا تو را رها می‌کنم و می‌گذارم بروی. تا آنجا که به من مربوط است، ماموریت تو در گنجۀ لباس‌هایم تمام شده و دیگر نیازی به تو ندارم.

به راستی که چه زود لباس‌های تازه و زیبا در گنجه‌ام پدیدار شدند! ..."

تکه‌ای دیگر از کتاب قانون توانگری: 

"بیشتر مردم از واژۀ «عفو و بخشش» می‌هراسند و می‌پندارند که باید به کاری ناخوشایند یا نمایشی دست بزنند. عفو و بخشش یعنی رها کردن آرمان‌ها و اندیشه‌ها به منظور جا باز کردن برای چیزی بهتر. بزرگترین فایدۀ عفو و بخشایش این است که خلا می‌آفریند و برای موهبتی تازه جا می‌گشاید"

در قرآن کریم هم آیات فراوانی هستند که به اهمیت بخشش پرداخت است. در کتاب آسمانی و مقدس ما به خوبی این نکات ساده اما ارزشمند بیان شده‌اند، کافی است پیگیر باشیم.

دنیای ما از قوانین ساده‌ای پیروی می‌کند که دانستن آن‌ها ضامن خوشبختی تک‌تک افراد روی این کرۀ خاکی است.


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر شرفی

کتاب‌های خوشمزه!

هر کتابی طعمی دارد، و هر آدمی به یک طعم بیشتر از بقیه دلِ خوش نشان می‌دهد. باید از همۀ کتاب‌ها چشید و سپس لذیذترین‌شان را پیدا کرد و بعد باید آنقدر از آن خورد تا مسموم شد!

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر شرفی

رمان «شاهزاده و گدا» نوشتۀ مارک توین

شاهزاده و گدا را مارک توین که در کودکی ترک تحصیل کرد نوشته است! این رمان اولین اثر داستانی اوست. شاید صفحۀ نخست این کتاب شما را ترغیب کند که آن را بخوانید.

در صفحۀ نخست این کتاب می‌خوانید:

در ربع دوم قرن شانزدهم میلادی، در یکی از روزهای پاییزی، در خانوادۀ فقیری به نام کانتی در لندن پسری پا به جهان گذاشت که خانواده‌اش نمی‌خواستند به دنیا بیاید؛ اما در همان روز در خانوادۀ پادشاه انگلستان هنری هشتم، پسری به دنیا آمد که نه تنها خانواده‌اش، بلکه همۀ مردم انگلستان منتظر به دنیا آمدنش بودند. به همین دلیل همه خدا را شکر کردند و چند شبانه روز جشن گرفتند و پایکوبی کردند. آن‌روز همه دربارۀ به دنیا آمدن ادوارد تئودور، شاهزادۀ ویلز حرف می‌زدند و شاهزاده در پارچه‌های ابریشم و اطلسی، در خواب ناز بود، اما کسی از به دنیا آمدن کودک دیگر یعنی تام‌کانتی که لای پارچه‌های کهنه و پاره‌پوره خوابیده بود حرف نمی‌زد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
امیر شرفی