یکی را از بزرگان به محفلی، اندر همیستودند و در اوصاف جمیلش مبالغه میکردند؛ سر بر آورد و گفت: من آنم که من دانم
طاوس را به نقش و نگاری که هست خلق تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش
یکی را از بزرگان به محفلی، اندر همیستودند و در اوصاف جمیلش مبالغه میکردند؛ سر بر آورد و گفت: من آنم که من دانم
طاوس را به نقش و نگاری که هست خلق تحسین کنند و او خجل از پای زشت خویش